انقدر بزرگ؟یهویی؟
شاید کسی دیگه نیاد اینجا.......
ولی میخوام بنویسم........
خیلی بزرگ شدم..هنوزم مونده تا بزرگ شم!!!!!!!
نمیدونم میخواستم چی بنوسم!!!!!!!!!!
در هر صورت میخواستم یه پست بذارم.....
اصن درگیرم با خودم...
بای!
شاید کسی دیگه نیاد اینجا.......
ولی میخوام بنویسم........
خیلی بزرگ شدم..هنوزم مونده تا بزرگ شم!!!!!!!
نمیدونم میخواستم چی بنوسم!!!!!!!!!!
در هر صورت میخواستم یه پست بذارم.....
اصن درگیرم با خودم...
بای!
وااااااي!چقدر برام عجيبه كه الان دارم تو اين وب مينويسم.فكر ميكنم 3/4 ماهيه دست بهش نزدم.ايلاهي بميرم براش...
خوب...شما چطور مطوريد؟چكارا ميكنيد ؟
تو اين مدت گهگاهي تو وب كريس مينوشتم.نميدونين تو اين مدت چه بلاها كه به سرم نيومد.زندگيمو ازم گرفتن..عشقمو ازم گرفتن...كامپيوترمو منظورمه!
واااااي چه دوران بدي بود.فك نميكردم انقدر كامپيوترمو دوست داشته باشم!حتي الانا كه دارم ميفكرم ميبينم داره جاي گلنازم برام ميگيره!
گلناز اگه بفهمه اينا رو نوشتم منو قتل عام ميكنه ولي يا متاسفانه و چه خوشبختانه الان تهرانه و اينجا نيس!اخـــــــــي دلم واسش تنگيده.براي ساحـــــي هم همينطور!
تحويل بگير ساحي خانم!اونوقت بگو تو ما رو دوس نداري!
خلاصه جونم برام بگه كه ت يه روز كه از كلاس اومدم ديدم بله!مهمون داريم.دوست مامانم و دخترش بودن!اه!انقدر اين دختره پر فيس و افادس كه نگو!قيافه ي زشتي مداره ولي خوب خيلي به خودش ميرسه سني نداره ولي از الان كه فكر كنم 21 سالش باشه 25/26 ساله ميخوره انقد كه ارايش كرده بود..ايششــــــــــ
حالا از اون كه بگذريم لباسمو عوض كردم و ميخواستم برم سر كامپيوتر كه باباي منم داد:-ماهگل؟؟؟
-بله؟
و بدو بدو كه نه جلو اونا ابرو داشتم بنابراين منگول بازي هاي هميشگيمو گذاشتم كنار و با متانت و وقار رفتم تو هال
بابا:ماهگل بابا!امروز كه من پشت كامپيوترت نشسته بودم داشتم باهاش بازي ميكردم كه يهو زد خراب شد.
قيافه ي من اون لحظه ديدني بود!هه....
رفتم سراغ كامپيوتر....
اي داد غافل!!!!!!!!!!!!!!مثل اينكه مادربورد سوزونده.خلاصه كيسو و باز كردم و يه نگاه اساسي بهش اندختم...بلــــــــــه!برقمم گرفته بود حالا دستم ميسوخت!
اون دختره هم رفته بود نشسته بود رو تخت من و داشت با كتاب كانون زبانم ورميرفت...حالا من دارم ميميرم از زور گريه و دارم به بابا خصمانه نگا ميكنم كه رفته سر كامپيوترم.با اينكه خودش ميگفت يهو مامان پريز جاروبرقي رو زده و كامپيوتر پريده و كار برقه من باور نميكردم...
دختره:-ماهگل ترم چندي؟
اخه يكي نيس بگه كوري؟كتاب دستته كه!منم كه از زور بقض صدام گرفته و معصوم بود گفتم:-pre
-اهان من تا همينو مدرك دارم اگه الان بخوام برم ميتونم يراست برم سر كلاس مكالمه!
هه!حالا اين مگه ول ميكرد..حالا اون كم بود مامنشم اومده بود تو و داشت برو بر به كامپيوتر نازنين ناقصم نگاه ميكرد...
-نخير!بايد بري تعيين سطح بدي!
اونم كه ديگه فهميد بيشتر از اين اعصاب جواب دادن ندارم كشيد كنار. دانشجوي كامپيوتر بود.
مامان:بذار ماهگل يه نگا بندازه ببينه!
منم كه اون وسط ديگه تركيدم.ديگه نيمتونستم بگم:-ابا تو چرا رفتي سر كامپيوتر من؟من هي از دست جاويد و گلبهار خلاص ميشم بايد واسه شمام برنامه بچينم وقتي من نيستم نري سر سيستمم!
-بابا من ميگم تقصير من نبود.يهو واسه خودش خاموش شد!
-اخه مگه ميـــــــــشه؟
و اشكام دونه دونه پايين اومدن.فردا هم قرار بود تولد بگيرم!ينم شانس بود من داشتم...سيديمونم كه جاويد خراب كن زده بود خراب كرده بود و منم تموم مهمونامو كه فقط چن تا دوستام بودن و دعوت كرده بود..اين گلنازو و ساحل و زهرا و سكين و نگار و ...همين؟كمم بوديم حالا ولي همه صميمي!اگه كامپيوتر نبود بايد مينوشتيم در و ديوارا رو گا ميكرديم يا من گلنازو سوژه ميكردم بقيه ميخنديدن.كار ديگه اي نميتونستيم بكينيم.
خلاصه وقتي اين مهمونا رفتن من عمدا نشستم جلو مامان بابا و يه عالمه زار زدم.اونم از ته دل!اخه كامپيوتر من زندگيم بووووووووووووود!نه بخاطر اينترنت.چون قبل اون يه ماه بود كه نت نداشتم.بخاطر خودش..اهنگام!رمانام...نمايشنامه هام...6 ميليون عكس كرسم.خاطره هام!!!!!!!!!!
خلاصه تولد فرداي من بدونكامپيوترو و خلاصه با اسپيكر و اهنگ و سوكت هاي بچه ها و لب تاپ ساحل گذشت و اخرم يكم اين ساحل با اعصابم ور رفت و با گلناز سر ادام دعوا گرفتيم و اخرم ما برديم و گلناز اگه اون زهراي سنگ قبر شسته طرفشو نميگرفت به اميد خدا حسابي كنف ميشد و ما ميخنديديم...كه حيفــــــــــــ!
سنگ قبرتو بشورم گلناز...دلم تنگ شده واسش...الان حتما داره وسط عروسي مژگان قر ميده...منم اينجا به يادش چند تا دري وري ول ميدم روحش شاد شه...
شما زياد به حرفاي من توجه نكنيد..ديوانه شدم اينروزا!اين رمانا رو من اثر گذاشته رفتارم ضد و نقيض ده!اخه ادم توي يه شبانه روز 2 تا رمان بخونه همين ميشه ديگه...خوب بيكارم ديگه!!!!
خلاصه اين كامپيوتري هم منو دق داد.هي صبح بعد از ظهر...صبح بعد از ظهر...صبح بعد از ظهر ...اخرشم بعد از 10 روزي كه اونجت موند اورديمش يه جايي ديگه كه تونتم فرستادنش تهران.بيمار مرگ مغزي انقدر دردسر نداشت كه اين تخته ي مادر برد من داشت....خلاصه...بازم نشد..دوباره داديم همونجاي اولي..صاحبش لش برده بود چين تازه برگشته بود خبر مرگشو كه حتي سنگ قبرشم حاضر نيستم بشورم.مرديكه ي الاغ!اخر ...انقدر با كامپيوترم ور رفتند كه تو ه هفته كارش جورواجور شد و اينم سرعتشو مديون يه كسي بودم كه الان حتي دوست ندارم اسمشو بيارم..نكبتـــــــــ!خرس پاندا ي بوزينه!خلاصه...اومد و اين كامپيوترم اومد..همه ي فايلاي نازنينم از توش پاك شده بود .به هزار زور و زحمت اونا رو از دوستام گرفتم.البته باز نه همشونو....ولي تا ديروز كه اين اقاي ايزدي براي وصل اينترنت اومد و گفت كه بايد ويندوزت عوض بشه...برنج كته ديدي...يه 10 دور ديگه اونو له بكنيد با شير برنجم هم بزينيد اونموقع وصف حال من بود.خلاصه امروز ويندوز عوض شد و من به لطف اين اقاي ايزدي جد و اباد بيامرز الان نت دارم و بيشتر فايلامم توي فلش و سيدي ريخته بودم و حالا ندار ندار نيستم ولي بازم...
حالا بد تر از همه اينكه بي كامپيوتريم تو ماه رضون بود و منم هيچ كاري نميكردم..ماشاا.. خواب كه بر من حرامه!اصلا من خودمو بكشم...حتي اگه ساعت 5 صبح هم بگيرم بخوابم اخر خوابم 10 صبحه...بدبختم ديگه!از هيج جا شانس نياوردم...
هــــــــــــــــــي!روزگار!خلاصه وقتمو تو كتاابخونه و با كافي نت اونجا ميگذروندم و خانه دوستا و رياضي و فيزيك و بالاخره گذشت!ولي وقتي ماه رمضون ميره انگا به قول خالم به مهمونيه كه داره رخت ميبنده و ميره.دوريش سخته!!!!!!!!!!
ولي تو اين مدت خيلي چيزا در مورد خورم فهميدم.انگار مثل اين ميمونه كه شخصيتم كامل تر شده باشه!فهميدم به هيچ وجه نميتونم هيچ چيز ادامو تحمل كنم..همه ي چيزاشو از دور وبرم پاك كردم و حتي ديگه حاضر به اوردن اسمشم نيستموامروز تو كلاس سنتور كه بودم يكي از بچه هاي كلاس گيتارو ديدم.همون ديدار اول ازش خوشم اومد مهديس بود اسمش.دوسال ازم بزرگتر بود و بيشت رتو فيس بوك سر ميكنه و بدون استثنا به همه ي كره ايا نظر داره بيشعور!ولي كلا دختر باحاليه..حدود 10 دقيقه اي با هم حرف زديم تا بحث اين ادام بوزينه شد...خلاصه اونم به لطف من از ادام بريده شد.شمارشو گرفتم و هر وقت شارژ گرفتم بهش اس ميدم!
يا اينكه فهميدم پيتبال اونقدرام بد نيس و جنيفرم عاشق اهنگاشم و هر كاري هم بكنم نميتونم مثل ادام ازش متنفر باشم.يه جورس خودم ته دلم ميدونم نميتونم از هيچ كس از ته قلب متنفر باشم ولي خوب...اوج بد اومدن من يه حديه و من تا اون حد از ادام و جنيفر لوپز بدم مياد...داله هم فهميدم كه بايد بثيشتر درموردش تحقفيق كنم...ولي هنوزم دلم باش صاف صاف ني!كريس براونم كه ماهه...صداشو خيلي دوست دارم..اونم توي پوشه ي كريسم به يه پوشه تبديل شد..اخه ميدونين چيه؟من توي دسكتابم يه پوشه ي كريس دارم و هر كي و كه دوست داشته باشم ميبرمشون اون تو و كريس براونم تازگيا بهشون اضافه شده!
اينم فهميدم كه ديگه خيلي ماكاروني دوست ندارم.غذاي مورد علاقم سيب زميني سرخ كردهس و خيلي هم نعصب دارم..غاگه پسر بودم خيلي غيرتي ميشدم...حالا كه بچه اولي هم هستم!عاشق شكلاتم و ...خيلي از اينجور چيزا كه خودم در بارشون مطمئن نبودم...احساس ميكنم روز به روز دارم كاملتر ميشم.. .
يه هودف خيلي مهمم تو زندگيم دارم.بعد از اينكه دبيرستانو تموم كردم و دانشگاه سراسري قبول شدم ميرم المان پهلوي دائيم.البته نميمونم...برميگردم.فقط واسه تحصيل ميرم...ايرانمو دوست دارمو و هرجوري هم باشه حتي اگه فقط يه مشت خاك باشه بازم بهش برميگردم و اگه شده چادر ميزنم و زندگي ميكنم!فرض كن...مهندس مملكت از المان بياد تو ايران تو چادر زندگي كنه....اوه!!حالا ككو تا اون موقع؟منم با خودم درگيرما !!!!!خوب.خيلي حرف زدم مثل اينكه؟خسته شديد؟واي ببخشيد...شب بخير..
ممنون كه ااومدي!باي!
دوستمو که تو پست تولد گلناز در موردش حرف زدمو یادتونه که!
منو دیوانه کرده!!!!!!!!!
خواهشا تمنانانه!
اگه کسی ویدیو های جاستین و سلنا رو داره برام ایمیل کنه!هر چی دارید از اونا!!!!!!!!!!!!!
جونمو میخرید واقعا!اینم ایمیل من:mahgol.allen@ymail.comدلم خیلی براتون تنگ شده!خداحافظ!![]()
یعنی دارم درس میخونم و اصلا فرصت نت اومدن رو ندارم!
ولی بگم که تو این مدت دلم خیلی واستون تنگ میشه!
تا اون موقه که برگردم به خدا میسپارمتون!
خداحافظ!
خوب اینروزا مشغول کریس بودم و زیاد نتونستم به وبم برسم!ولی الان اومدم با دست ر!با معرفی یه خواننده ی محشر که اگه نشناسینش ضرر کردین!
این الکساندر ریبک ما علاوه بر اینکه خواننده ی مشهور و فوق العاده موفقی هست یک نوازنده ی عالیه!عااااااااااااااااااااااااااااااالی!ویالونیست مورد علاقه ی منه!!!!!
ایشون ایشونن:

۲۴ سالشه!نروجیه!رقاص حرفه ای که خیلی هم موفق بوده!ویالون رو از ۳ سالگی شروع کرده و یانیست ماهری هم هست!توی ایروویژن ۲۰۰۹ با فاصله ی خیلی زیادی از رقیباش برد!با اهنگی به اسم Fairytale!(شاه پریان)
اهنگ خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی موفقی بوده!
این الکساندر ما انقدر بعد این بردن تو ایروویژنش جوگیر شده بود که همه رو بغل میکرد!حجب و حیا هم سرش نمیشده پسره ی گاوه چشم!خلاصه.خیلی بامزس۱من خیلی دوسش دارم... اجراشم اپلودش طول میکشید بیخیال شدم!!!!!ولی واقعا خیلی فوق العاده اجرا کرد.......از من که گذشت ولی شما تما بگردید دانلودش کنین!!!!از دست نره!
خوب...........ایناهم عکساش:
ولی خدایی ژستای با ویالونش قشنگه!!!!!!!!



خوش خنده!!




بله.خوب تشریف بیارید ادامه ی مطلب برای دانلود اهنگ های این جناب لطفا........
منتظرما!
سلام به روی ماهتون دوستای گل و نازم!
خوب فردا عیده.............فردا فردا فردا!
همه ی اهل خونه به کارای بچگونه ی من میخندن!رفتم از الان تموم لباس های عیدمو اتو کشیدم و مرتب کردم و گذاشتم رو تخت تا فردا بپوشم و بریم خونه ی مامان بزرگیم!
ای خدا!!!!!!!!!!!!!!!!!!از عیدی گرفتن متنفرم!!!!خیلی بده بخوام از دایی هام عیدی بگیرم.خوب من که دیگه بچه نیستم!خدا فردا رو به خیر بگذرونه...
خوب خوب خوب.....
عیده دیگه!!!بیاین یکم دعا کنیم...من که لحظه ی سال تحویل پیشتون نیستم ولی برای همتون دعا می نمایم.
خدایا!این دوستای منو توی تموم مراحل زندگیشون به صلاح خودت کمک کن!
خدای مهربونم!کاری کن این سال جدید یه سالی باشه بهتر از سال قبل
خداجونم!ما هممون تو زندگی به کمک تو احتیاج داریم یه وقت نگاتو از ما نگیریا!
خدایا!تو این سال جدید .تو این شبای عید کاری کن دلامونم بوی تازگی بگیره و تموم کینه هامونو فراموش کنیم..(منم سعی میکنم دیگه از ادام و کیتی پری و پیتبال و جنیفر لوپز و ادله و ... متنفر نباشم!)
خدا.عزیز دلم!هوای همه ی مارو داشته باش!
خوب.میدونم زیاد رسمی نبود ولی من با خدام از این حرف ندارم!
خوب........فقط گفتم که بگم سال جدیدتون مبارک باشه!توی سال جدید منو هم فراموش نکنید..توی لحظه ی تححویل سال به یادم باشید و فراموشم نکنید!منم برای همتون دعا میکنم.....
خوب از اینجا ریحانا و الکساندر و حارل و مارک انتونی و کریسم که جای خود دارند بهتون سلام میرسونن!بهتون سلام میرسونن!
لطفا دوستای گلم اینجا که اومدید تو اون یکی وب هم برید به این ادرسکریس الن هم برید چون ه اونجا هم اپم...چه اپی!خوب ادامه ی مطلب یه جشن کوچولو داریم لطفا برید و ببینید!حتما بریدا!!!!!لطفا البته...
ادامه ی مطلب هم یادتون نره!
سلام!
تولد تولد تولدش مبارک!مبارک مبارک .....
دیروز خیلی روز خوبی بود!خیلی خوش گذشت!دیروز یه فرشته به دنیا اومد!دوستم/خواهرم/کیسه بکسم/مشاورم و.......
تولد گلنازم بود دیروز!!مبارک مبارک مبارک!
دیروز تولد بهترین دوست و خواهرم بود!گلنازی بازم میگم تولدت مبارک!!!!!!!!!!!!!!!!!
ماجرای پریروز:
دیروز کلاس تقویتی داشتیم از ساعت ۵:۳۰ تا ۷ و گلناز هم چون امتحان فاینال داشت نمیتونست بیاد!من ساعت ۳:۳۰ از خونه اومدم بیرون.از خیابون رد شدم.دیدم اتوبوس داره میاد زورم اومد یه ساعت وایسم تاکسی بگیرم!سوار و شدم و تو ایستگاه پیاده شدم!رفتم داخل مدرسه.سر راه بابای ساحلو دیدم.
-سلام اقای محبوبی!
-سلام!ساحل همین الان رفت تو دنبال شما!
-رفتم داخل مدرسه مثل این سرخپوستا ساحلو صدا کردم اومد بیرون!بدو بدو
-سلام دیوانه!این چه وضعیه؟مثل مومیایی ها شدی ادم برفی!!!!!
-خودتی مونگول!بیا بریم ببینم!
اخه مانتو و شلوار گشاد مدرسه پوشیده بودیه کانوای بلند هم پوشیده بود و یه سوئیشرت هم روش پوشیده بود!
رفتم از مدرسه بیرون .کتابخونه ی امپراطور!
-ماهگل!اینجا که تموم وسائلش گرونه!بیا بریم!
-اخه من تموم کادوهامو از اینجا میگیرم!بمون مال گلنازم از همینجا بگیرم!
-تو غلط میکنی!بیا بریم۱
بی توجه به اون دیوانه ی خل و چل مشغول دیدن شدم!ساحلم همش غر میزد!
چشمم به یه گوسفند افتاد:
-همینو بگیر ماهگل!
-تو خونشون اینه دارن!نیازی به این نیست!
و بعد با شیطنت خندید!![]()
از مغازه رفتیم بیرون.انقدر سر خیابون نیشگونم گرفت و منو زد که حد نداره!جلوی باباشم که نمیتونستم هیچ کاری بکنم!
از مغازه اومدیم بیرون
-مقصدتون کجاست؟
-بریم اونطرف خیابون!
رفتیم اونطرف و من تموم مغازه های عروسک فروشی رو دیدم.
-میخوای واسش عروسک بگیری؟مگه بچس؟
-نه!سن مامان بزرگمو داره!
-نگیر ماهگل!به دردش نمیخوره!
-نمیخوام که به دردش بخوره زود تموم بشه!میخوام یه یه چیز بگیرم که یادگاری نگه داره!
-خیلی بی سلیقه ای!خاک تو سرت!
-نمیتونی درست حرف بزنی نه؟
-خفه شو!
باباش جلوتر از ما راه میرفت!اخر هیچکدوم از چیزای اونطرف خیابون نظرمونو جلب نکرد!
ساحل:من یه چیزی دیدم!بریم اونطرف خیابون!
و رفتیم اونطرف.
پشت ویترین یه مغازه ی لباس فروشی ساحل گفت:
-اینو واسش بگیریم؟
-من لباس نمیگیرم!!!
-چرا؟
-فرض کن یه درصد اندازش نباشه!باید بعد از اینکه به بیچاره بدیم اگه اندازش نبود یا خوشش نیومد باید یهساعت بهش ادرس بدیم تا عوضش کنه!تازه اینجا نوشته بعد از فروش تعویض یا پس گرفته نمیسود!بیا بریم بابا!
-نه!اخه حوشگله!لباس به دردش میخوره!بیا بگیریمش دیگه!
-نه من نمیگیرم!
-(بعضی از گفته های ساحل رو نمیشه نوشت!)
خلاصه با هزار تا دلیل و برهان از اون مغازه دل کند!تو ی راه ....
-ماهگل بی شعور اون لباسه که قشنگ بود!من سلیقه ی ساحلو میدونم...من سلیقه شو میدونم.تو الان میخوای یه چیز چرت و پرت بخری و بدی بهش ...اخه مجسمه چی به دردش میخوره اخه؟
-حالا کی گفت من میخوام مجسمه بگیرم؟
-میخوای بگیری دیگه!
جلوی یه مغازه ی عتیقه فروشی وایسادیم!
اونجا یه مجسمه چشممو گرفت!دو تا پر بچه و دختر بچه بودن سیاه سوخته!که روی یه ماه نشسته بودن!روی ماه هم نوشته بود i miss you!!!
-میخوای اینو بگیری؟؟نه ماهگل به دردش نمیخوره۱نه!!!!!!!
-چرا!قشنگه ها!
-نه!
-ساااحل؟؟؟؟؟
-درد کوفت زهر مار!
-اخر انقدرذ با هم دیگه جر و بحث کردیم که تقریبا صاحب غژمغازه به زور ما رو از اونجا پرتاپ کرد بیرون!
خلاصه وقتی از مغازه اومدیم بیرون یه نیشگون ازش گرفتم و راه افتادیم سمت نقره فروشی...
وقتی رفتیم ساحل از همون اول به جونم غر زد تا اخر!اخر هم گفتم بعد از کلاس تقویتی میام میگیرم!خدا همنشینی با ساحلو نصیب هیچ ادم عاقلی نکنه!الهی امین!نه اینکه خودش دیوانهست بقیه هم روانی میکنه!
توی راه باباش از ما جدا شد و ما راه افتادیم به سمت مدرسه.توی راه:
-مااااااااهگل؟
-چیه؟
-یه چیزی بگم نمیگی چقدر پرروئم؟
-الانشم میگم!
-اون گردنبنده رو که اونجا دیدیمو واسه تولد من بخر!
-ولی تا تولد تو که خیلی مونده!
-خوب پیشاپیش بده واسه عیدم استفاده میکنم به دردم میخوره!
-تو خجالت نمیکشی؟
-خفه شو!
-ساحل درست صحبت کن!
-خفه شو!
-ساااااااحل!
-جون هر کی رو دوست داری خفه شو!
دیگه حرف نزدم.
-حرف بزن!
-حرف بزن!
-.......
-بنال!
-....
-دیوانه!
-...
-خر.....
-.....
بعد دید که به زبون حرف نمیزنم شروع کرد به نیشگون گرفتن و مشت زدن!همونجا وسط خیابون!
دیگه تن برام نموند!یحف که سر خیابون بود ولی منم تلافی میکردم.خدا رو شکر تو کوچه دو-سه نفر بیشتر نبودند ولی همونا هم داشتن ما رو نگا میکردن!دیگه ابرو تو کوچه افخرا برام نموند!هر چند که همه میدونن ساحل یه تختش کمه!![]()
تو کلاسم همش مرض میریخت!اخر که پشت سریا به حرف اومدن و خانم یوسفی جون چپ چپ نگامون کرد!اخر من با بدن کبود و اون با استخون های شکسته ی داخلی همدیگر رو بغل کردیم و از هم خدافظی کردیم !اصلا من و ساحل با هم دیگه دیوانه ایم!یه روز زنگ زبان خانم بهمون گفته بود تلفظا رو در بیاریم و من م مشغول بودم.گلناز ردیف پشتی نشسته بود و من و ساحل هم بغل هم!ساحل اول با مداد نوکی یه خراش روی کتابم انداخت!منم کم نیاوردم و همین کارو کردم!اون دوباره با مداد نوکی خراش بیشتری انداخت منم همین کارو کردم!ورقمو پاره پاره کرد.منم همین کارو کردم ولی نه به شدت اون!اومد و تموم جلد کتابمو کند!اینجا بود که همه ی بچه ها فهمیدن ولی نمیدونم معلم تو چه حال و هوایی بود که متوجه نشد!
گلناز:زشته بچه ها زشته!بس کنید... شخصیت داشته باشین!
الهه:وایییییییییی!
الهام:افرین!افرین!
فرناز:شما ها دیوانه اید!
ساحل:تازه فهمیدی؟
و بعد من پا شدم تا ازش بگیرم کتابشو و ناکارش کنم ولی تو بغلش گرفته بود و ولشم نمیکرد.نمیدونستم باید چجوری ازش بگیرم.اخرش دست بردم و ۲/۳ تا از ورقه هاشو با هم کندم!
چشمای بچه ها گرد و شدده بود و دهن گلناز و الهه ۳۶۰ درجه باز بود!
گلناز:خدا بهتون عقل بده!
الهه: اگه کتاب من اینجوری میشد خودمو میکشتم!
الهام:کتاب منم هستا!
فرناز هم با اشاره ی دست گفت"خاک بر سرتون!"
من و ساحلم که داشتیم از خنده غش میکردیم.من که مثل لبو قرمز شده بودم و هر لحظه امکان منفجر شدنم بود و ساحلم داشت زیر میز جان میداد.
اخر معلم اومد و گفت:ساحل کتابت چی شده!
-منم در حالی که سعی میکردم خودمو کنترل کنم تا نترکم.
-خانم دستم خورد پاره شد!
و بعد منفجر شدم!حالا یکی بیاذد منو بگیره!بچه هاهنم از دیوانگی ما میخندیدند!ما نباشیم افسردگی میگیرن اینا عمرا!
خلاصه رفتم تو مغزه و بعد از کلی ....
اخرم یه پلاک چشمم رو گرفت که دو تا گربه روش بودن که همدیگه رو بغل کرده بودن!امیدوارم گلناز خوشش اومده باشه!
ماجرای روز تولد و alexander rybak و next to you ادامه ی مطلب!
همونطور که از عنوان اپ معلومه میخوام بهتون بگم حارل اسکات کیه!اول اینکه من نمیدونم حارل مینویسن یا هارل!
ببخشید بچه شوخی داره!اینا:

اینم صورت کامل:

توی ادامه ی مطلب بیشتر عکس میذارم تا بیشتر باهاش اشنا بشن.ولی حالا از زندگیش بگم:
ایشون اسرائیلی هستن و صدای خیلی خیلی قشنگی دارن.خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی زیاد.
من عاشق صداشم.عاشق صداشم!به همتون توصیه میکنم.اهنگاشو و یه ویدیو رو که توی ادامه ی مطلب گذاشتم رو دانلود کنید چون واقعا می ارزه.صداش یکی از صداهای اسمانی شناخته شده!کسایی رو هم که موزیک اهیی رو و یا اهنگ هایی از خواننده هایی رو که نمیشناسن رو دانلود نمیکنن.خواهشا این یکی رو دانلود کنن.....
اگه ببینم که حارل اسکات جونم اینجا طرفدار نداره خیلی ناراحت میشم!یه اسرائیله و یه حارل اسکات!
خواهش خواهش!!!!دانلود کنید و نظرتونو بهم بگید.باشه؟به خاطر روی ماه این!

اینم بقیه عکسا و بعدا ادامه ی مطلب:




ادامه ی مطلب منتظرتونم!
بچه ها یه خبر شیندم اومدم به شما هم بگم.یه۸ سایت خارجی ای هست که گوشی مجانی میده.خودمم هنوز مطمئن نیستم ولی خوب امتحانش ضرر نداره که!
دوستم دوستش گرفته میگه راستیه حالا شما هم یه امتحانی بکنید!
اول برید تو این سایت:حالا برید ضرر نداره!
وقتی میرید یه فرمی هست که باید توش نام و نام خانوادگی و ایمیلو بنویسیدو گوشی مورد نظرتونو انتخاب کنید.بعد
رو بزنید و برید صفحه ی بعدی....